دل روی مراد از آن ندیده است


دل روی مراد از آن ندیده است

دل روی مراد از آن ندیده است


دل روی مراد از آن ندیده است

دل روی مراد از آن ندیده است


کز اهل دلی نشان ندیده است

کز اهل دلی نشان ندیده است
کز اهل دلی نشان ندیده است
کز اهل دلی نشان ندیده است
کز اهل دلی نشان ندیده است
دل هر دو جهان سه باره پیمود
دل هر دو جهان سه باره پیمود
دل هر دو جهان سه باره پیمود
دل هر دو جهان سه باره پیمود
دل هر دو جهان سه باره پیمود
یک اهل در این میان ندیده است
یک اهل در این میان ندیده است
یک اهل در این میان ندیده است
یک اهل در این میان ندیده است
یک اهل در این میان ندیده است
در شیب و فراز این دو منزل
در شیب و فراز این دو منزل
در شیب و فراز این دو منزل
در شیب و فراز این دو منزل
در شیب و فراز این دو منزل
یک پیک وفا روان ندیده است
یک پیک وفا روان ندیده است
یک پیک وفا روان ندیده است
یک پیک وفا روان ندیده است
یک پیک وفا روان ندیده است
چرخ آمده کعبتین بی نقش
چرخ آمده کعبتین بی نقش
چرخ آمده کعبتین بی نقش
چرخ آمده کعبتین بی نقش
چرخ آمده کعبتین بی نقش
کس نقش وفا از آن ندیده است
کس نقش وفا از آن ندیده است
کس نقش وفا از آن ندیده است
کس نقش وفا از آن ندیده است
کس نقش وفا از آن ندیده است
جنسی که من از جهان ندیدم
جنسی که من از جهان ندیدم
جنسی که من از جهان ندیدم
جنسی که من از جهان ندیدم
جنسی که من از جهان ندیدم
پیش از من هم جهان ندیده است
پیش از من هم جهان ندیده است
پیش از من هم جهان ندیده است
پیش از من هم جهان ندیده است
پیش از من هم جهان ندیده است
از منقطعان راه امید
از منقطعان راه امید
از منقطعان راه امید
از منقطعان راه امید
از منقطعان راه امید
یک تن رصد امان ندیده است
یک تن رصد امان ندیده است
یک تن رصد امان ندیده است
یک تن رصد امان ندیده است
یک تن رصد امان ندیده است
روز آمد و روز شد جهان را
روز آمد و روز شد جهان را
روز آمد و روز شد جهان را
روز آمد و روز شد جهان را
روز آمد و روز شد جهان را
کس یک پی کاروان ندیده است
کس یک پی کاروان ندیده است
کس یک پی کاروان ندیده است
کس یک پی کاروان ندیده است
کس یک پی کاروان ندیده است
تا پشت وفا زمانه بشکست
تا پشت وفا زمانه بشکست
تا پشت وفا زمانه بشکست
تا پشت وفا زمانه بشکست
تا پشت وفا زمانه بشکست
کس راستی از زمان ندیده است
کس راستی از زمان ندیده است
کس راستی از زمان ندیده است
کس راستی از زمان ندیده است
کس راستی از زمان ندیده است
از پشت شکستهٔ وفا به
از پشت شکستهٔ وفا به
از پشت شکستهٔ وفا به
از پشت شکستهٔ وفا به
از پشت شکستهٔ وفا به
بازوی فلک کمان ندیده است
بازوی فلک کمان ندیده است
بازوی فلک کمان ندیده است
بازوی فلک کمان ندیده است
بازوی فلک کمان ندیده است
خاقانی سود و مایهٔ عمر
خاقانی سود و مایهٔ عمر
خاقانی سود و مایهٔ عمر
خاقانی سود و مایهٔ عمر
خاقانی سود و مایهٔ عمر
الا ز زبان زیان ندیده است
الا ز زبان زیان ندیده است
الا ز زبان زیان ندیده است
الا ز زبان زیان ندیده است
الا ز زبان زیان ندیده است
آویختگی سر ترازو
آویختگی سر ترازو
آویختگی سر ترازو
آویختگی سر ترازو
آویختگی سر ترازو
الا ز سر زبان ندیده است
الا ز سر زبان ندیده است
الا ز سر زبان ندیده است
الا ز سر زبان ندیده است
الا ز سر زبان ندیده است
عالم ز همه ملوک عالم
عالم ز همه ملوک عالم
عالم ز همه ملوک عالم
عالم ز همه ملوک عالم
عالم ز همه ملوک عالم
جنس ملک اخستان ندیده است
جنس ملک اخستان ندیده است
جنس ملک اخستان ندیده است
جنس ملک اخستان ندیده است
جنس ملک اخستان ندیده است
خاقان کبیر، کز جلالت
خاقان کبیر، کز جلالت
خاقان کبیر، کز جلالت
خاقان کبیر، کز جلالت
خاقان کبیر، کز جلالت
آن دید که خضر خان ندیده است
آن دید که خضر خان ندیده است
آن دید که خضر خان ندیده است
آن دید که خضر خان ندیده است
آن دید که خضر خان ندیده است
شروان شه آفتاب دولت
شروان شه آفتاب دولت
شروان شه آفتاب دولت
شروان شه آفتاب دولت
شروان شه آفتاب دولت
کورا دوم آسمان ندیده است
کورا دوم آسمان ندیده است
کورا دوم آسمان ندیده است
کورا دوم آسمان ندیده است
کورا دوم آسمان ندیده است
جمشید کیان که دین جز او را
جمشید کیان که دین جز او را
جمشید کیان که دین جز او را
جمشید کیان که دین جز او را
جمشید کیان که دین جز او را
روئین تن هفت خوان ندیده است
روئین تن هفت خوان ندیده است
روئین تن هفت خوان ندیده است
روئین تن هفت خوان ندیده است
روئین تن هفت خوان ندیده است
گو در ملک اخستان نگر آنک
گو در ملک اخستان نگر آنک
گو در ملک اخستان نگر آنک
گو در ملک اخستان نگر آنک
گو در ملک اخستان نگر آنک
کیخسرو باستان ندیده است
کیخسرو باستان ندیده است
کیخسرو باستان ندیده است
کیخسرو باستان ندیده است
کیخسرو باستان ندیده است
گو رایت بوالمظفری بین
گو رایت بوالمظفری بین
گو رایت بوالمظفری بین
گو رایت بوالمظفری بین
گو رایت بوالمظفری بین
آنک اختر کاویان ندیده است
آنک اختر کاویان ندیده است
آنک اختر کاویان ندیده است
آنک اختر کاویان ندیده است
آنک اختر کاویان ندیده است
گویند که مرز تور و ایران
گویند که مرز تور و ایران
گویند که مرز تور و ایران
گویند که مرز تور و ایران
گویند که مرز تور و ایران
چون رستم پهلوان ندیده است
چون رستم پهلوان ندیده است
چون رستم پهلوان ندیده است
چون رستم پهلوان ندیده است
چون رستم پهلوان ندیده است
آن کیست که در صف غلامانش
آن کیست که در صف غلامانش
آن کیست که در صف غلامانش
آن کیست که در صف غلامانش
آن کیست که در صف غلامانش
صد رستم سیستان ندیده است
صد رستم سیستان ندیده است
صد رستم سیستان ندیده است
صد رستم سیستان ندیده است
صد رستم سیستان ندیده است
بر نیزهٔ او سماک رامح
بر نیزهٔ او سماک رامح
بر نیزهٔ او سماک رامح
بر نیزهٔ او سماک رامح
بر نیزهٔ او سماک رامح
کمتر ز زحل سنان ندیده است
کمتر ز زحل سنان ندیده است
کمتر ز زحل سنان ندیده است
کمتر ز زحل سنان ندیده است
کمتر ز زحل سنان ندیده است
جز بانو و شاه کوه و دریا
جز بانو و شاه کوه و دریا
جز بانو و شاه کوه و دریا
جز بانو و شاه کوه و دریا
جز بانو و شاه کوه و دریا
کس در یک دودمان ندیده است
کس در یک دودمان ندیده است
کس در یک دودمان ندیده است
کس در یک دودمان ندیده است
کس در یک دودمان ندیده است
دو ابر و دو آفتاب و دو بحر
دو ابر و دو آفتاب و دو بحر
دو ابر و دو آفتاب و دو بحر
دو ابر و دو آفتاب و دو بحر
دو ابر و دو آفتاب و دو بحر
کس جز کف هر دوان ندیده است
کس جز کف هر دوان ندیده است
کس جز کف هر دوان ندیده است
کس جز کف هر دوان ندیده است
کس جز کف هر دوان ندیده است
دو روح و دو نور کس جز ایشان
دو روح و دو نور کس جز ایشان
دو روح و دو نور کس جز ایشان
دو روح و دو نور کس جز ایشان
دو روح و دو نور کس جز ایشان
بر یک سر خوان و خان ندیده است
بر یک سر خوان و خان ندیده است
بر یک سر خوان و خان ندیده است
بر یک سر خوان و خان ندیده است
بر یک سر خوان و خان ندیده است
گیتی افق سپهر عصمت
گیتی افق سپهر عصمت
گیتی افق سپهر عصمت
گیتی افق سپهر عصمت
گیتی افق سپهر عصمت
جز حضرت بانوان ندیده است
جز حضرت بانوان ندیده است
جز حضرت بانوان ندیده است
جز حضرت بانوان ندیده است
جز حضرت بانوان ندیده است
جمشید ملک نظیر بلقیس
جمشید ملک نظیر بلقیس
جمشید ملک نظیر بلقیس
جمشید ملک نظیر بلقیس
جمشید ملک نظیر بلقیس
جز بانوی کامران ندیده است
جز بانوی کامران ندیده است
جز بانوی کامران ندیده است
جز بانوی کامران ندیده است
جز بانوی کامران ندیده است
قیدافهٔ مملکت که دهرش
قیدافهٔ مملکت که دهرش
قیدافهٔ مملکت که دهرش
قیدافهٔ مملکت که دهرش
قیدافهٔ مملکت که دهرش
جز رابعهٔ کیان ندیده است
جز رابعهٔ کیان ندیده است
جز رابعهٔ کیان ندیده است
جز رابعهٔ کیان ندیده است
جز رابعهٔ کیان ندیده است
او رابعهٔ بنات نعش است
او رابعهٔ بنات نعش است
او رابعهٔ بنات نعش است
او رابعهٔ بنات نعش است
او رابعهٔ بنات نعش است
خود رابعه کس چنان ندیده است
خود رابعه کس چنان ندیده است
خود رابعه کس چنان ندیده است
خود رابعه کس چنان ندیده است
خود رابعه کس چنان ندیده است
جز نه زن سیدش به ده نوع
جز نه زن سیدش به ده نوع
جز نه زن سیدش به ده نوع
جز نه زن سیدش به ده نوع
جز نه زن سیدش به ده نوع
کس مثل به صد قران ندیده است
کس مثل به صد قران ندیده است
کس مثل به صد قران ندیده است
کس مثل به صد قران ندیده است
کس مثل به صد قران ندیده است
رح القدس آن صفا کز او دید
رح القدس آن صفا کز او دید
رح القدس آن صفا کز او دید
رح القدس آن صفا کز او دید
رح القدس آن صفا کز او دید
از مریم پاک جان ندیده است
از مریم پاک جان ندیده است
از مریم پاک جان ندیده است
از مریم پاک جان ندیده است
از مریم پاک جان ندیده است
بر پردهٔ مریم دوم چرخ
بر پردهٔ مریم دوم چرخ
بر پردهٔ مریم دوم چرخ
بر پردهٔ مریم دوم چرخ
بر پردهٔ مریم دوم چرخ
جز قیصر پاسبان ندیده است
جز قیصر پاسبان ندیده است
جز قیصر پاسبان ندیده است
جز قیصر پاسبان ندیده است
جز قیصر پاسبان ندیده است
از قصر جلالتش به صد دور
از قصر جلالتش به صد دور
از قصر جلالتش به صد دور
از قصر جلالتش به صد دور
از قصر جلالتش به صد دور
خورشید یک آستان ندیده است
خورشید یک آستان ندیده است
خورشید یک آستان ندیده است
خورشید یک آستان ندیده است
خورشید یک آستان ندیده است
یک خوان شرف نساخت کایام
یک خوان شرف نساخت کایام
یک خوان شرف نساخت کایام
یک خوان شرف نساخت کایام
یک خوان شرف نساخت کایام
سیمرغش مورخوان ندیده است
سیمرغش مورخوان ندیده است
سیمرغش مورخوان ندیده است
سیمرغش مورخوان ندیده است
سیمرغش مورخوان ندیده است
برخوان کفش طفیل امید
برخوان کفش طفیل امید
برخوان کفش طفیل امید
برخوان کفش طفیل امید
برخوان کفش طفیل امید
جز رضوان میزبان ندیده است
جز رضوان میزبان ندیده است
جز رضوان میزبان ندیده است
جز رضوان میزبان ندیده است
جز رضوان میزبان ندیده است
در مجلس و خوانش چاشنی گیر
در مجلس و خوانش چاشنی گیر
در مجلس و خوانش چاشنی گیر
در مجلس و خوانش چاشنی گیر
در مجلس و خوانش چاشنی گیر
جز جنت نقلدان ندیده است
جز جنت نقلدان ندیده است
جز جنت نقلدان ندیده است
جز جنت نقلدان ندیده است
جز جنت نقلدان ندیده است
هر سو که همای بخت پرید
هر سو که همای بخت پرید
هر سو که همای بخت پرید
هر سو که همای بخت پرید
هر سو که همای بخت پرید
الا درش آشیان ندیده است
الا درش آشیان ندیده است
الا درش آشیان ندیده است
الا درش آشیان ندیده است
الا درش آشیان ندیده است
تا نخل گرفت بوی عدلش
تا نخل گرفت بوی عدلش
تا نخل گرفت بوی عدلش
تا نخل گرفت بوی عدلش
تا نخل گرفت بوی عدلش
کس در رطب استخوان ندیده است
کس در رطب استخوان ندیده است
کس در رطب استخوان ندیده است
کس در رطب استخوان ندیده است
کس در رطب استخوان ندیده است
بیند قلمش به گاه توقیع
بیند قلمش به گاه توقیع
بیند قلمش به گاه توقیع
بیند قلمش به گاه توقیع
بیند قلمش به گاه توقیع
هرک آتش در فشان ندیده است
هرک آتش در فشان ندیده است
هرک آتش در فشان ندیده است
هرک آتش در فشان ندیده است
هرک آتش در فشان ندیده است
تا نامد مهد دولت او
تا نامد مهد دولت او
تا نامد مهد دولت او
تا نامد مهد دولت او
تا نامد مهد دولت او
کس شروان خیروان ندیده است
کس شروان خیروان ندیده است
کس شروان خیروان ندیده است
کس شروان خیروان ندیده است
کس شروان خیروان ندیده است
ملاح خرد به کشتی وهم
ملاح خرد به کشتی وهم
ملاح خرد به کشتی وهم
ملاح خرد به کشتی وهم
ملاح خرد به کشتی وهم
در بحر دلش کران ندیده است
در بحر دلش کران ندیده است
در بحر دلش کران ندیده است
در بحر دلش کران ندیده است
در بحر دلش کران ندیده است
در جنب سخاش بحر و کان را
در جنب سخاش بحر و کان را
در جنب سخاش بحر و کان را
در جنب سخاش بحر و کان را
در جنب سخاش بحر و کان را
کس قوت امتحان ندیده است
کس قوت امتحان ندیده است
کس قوت امتحان ندیده است
کس قوت امتحان ندیده است
کس قوت امتحان ندیده است
زین پس کفش آفتاب بخشد
زین پس کفش آفتاب بخشد
زین پس کفش آفتاب بخشد
زین پس کفش آفتاب بخشد
زین پس کفش آفتاب بخشد
کاندر خور بخش کان ندیده است
کاندر خور بخش کان ندیده است
کاندر خور بخش کان ندیده است
کاندر خور بخش کان ندیده است
کاندر خور بخش کان ندیده است
کس بی کف راد صفوة الدین
کس بی کف راد صفوة الدین
کس بی کف راد صفوة الدین
کس بی کف راد صفوة الدین
کس بی کف راد صفوة الدین
در جسم کرم روان ندیده است
در جسم کرم روان ندیده است
در جسم کرم روان ندیده است
در جسم کرم روان ندیده است
در جسم کرم روان ندیده است
در پرده نهان چو راز غیب است
در پرده نهان چو راز غیب است
در پرده نهان چو راز غیب است
در پرده نهان چو راز غیب است
در پرده نهان چو راز غیب است
غیب از دل خود نهان ندیده است
غیب از دل خود نهان ندیده است
غیب از دل خود نهان ندیده است
غیب از دل خود نهان ندیده است
غیب از دل خود نهان ندیده است
چون کعبه مجاور حجاب است
چون کعبه مجاور حجاب است
چون کعبه مجاور حجاب است
چون کعبه مجاور حجاب است
چون کعبه مجاور حجاب است
آن کعبه که کس عیان ندیده است
آن کعبه که کس عیان ندیده است
آن کعبه که کس عیان ندیده است
آن کعبه که کس عیان ندیده است
آن کعبه که کس عیان ندیده است
ذات ملکه است جنت عدن
ذات ملکه است جنت عدن
ذات ملکه است جنت عدن
ذات ملکه است جنت عدن
ذات ملکه است جنت عدن
کس جنت بی گمان ندیده است
کس جنت بی گمان ندیده است
کس جنت بی گمان ندیده است
کس جنت بی گمان ندیده است
کس جنت بی گمان ندیده است
شاه ادریس است و خود جز ادریس
شاه ادریس است و خود جز ادریس
شاه ادریس است و خود جز ادریس
شاه ادریس است و خود جز ادریس
شاه ادریس است و خود جز ادریس
از مردان کس جنان ندیده است
از مردان کس جنان ندیده است
از مردان کس جنان ندیده است
از مردان کس جنان ندیده است
از مردان کس جنان ندیده است
بر نه فلک او ستارهٔ قطب
بر نه فلک او ستارهٔ قطب
بر نه فلک او ستارهٔ قطب
بر نه فلک او ستارهٔ قطب
بر نه فلک او ستارهٔ قطب
کس قطب سبک عنان ندیده است
کس قطب سبک عنان ندیده است
کس قطب سبک عنان ندیده است
کس قطب سبک عنان ندیده است
کس قطب سبک عنان ندیده است
با قطب جز این دو قرة العین
با قطب جز این دو قرة العین
با قطب جز این دو قرة العین
با قطب جز این دو قرة العین
با قطب جز این دو قرة العین
کس مرقد فرقدان ندیده است
کس مرقد فرقدان ندیده است
کس مرقد فرقدان ندیده است
کس مرقد فرقدان ندیده است
کس مرقد فرقدان ندیده است
بر روس و حبش که روز و شب راست
بر روس و حبش که روز و شب راست
بر روس و حبش که روز و شب راست
بر روس و حبش که روز و شب راست
بر روس و حبش که روز و شب راست
جز داغ ادب نشان ندیده است
جز داغ ادب نشان ندیده است
جز داغ ادب نشان ندیده است
جز داغ ادب نشان ندیده است
جز داغ ادب نشان ندیده است
این روس و حبش دو خادمش دان
این روس و حبش دو خادمش دان
این روس و حبش دو خادمش دان
این روس و حبش دو خادمش دان
این روس و حبش دو خادمش دان
کاین خادم روی آن ندیده است
کاین خادم روی آن ندیده است
کاین خادم روی آن ندیده است
کاین خادم روی آن ندیده است
کاین خادم روی آن ندیده است
ای بانوی خاندان جمشید
ای بانوی خاندان جمشید
ای بانوی خاندان جمشید
ای بانوی خاندان جمشید
ای بانوی خاندان جمشید
جم زین به خاندان ندیده است
جم زین به خاندان ندیده است
جم زین به خاندان ندیده است
جم زین به خاندان ندیده است
جم زین به خاندان ندیده است
ای ساره صفات و آسیه زهد
ای ساره صفات و آسیه زهد
ای ساره صفات و آسیه زهد
ای ساره صفات و آسیه زهد
ای ساره صفات و آسیه زهد
کس چون تو زبیده سان ندیده است
کس چون تو زبیده سان ندیده است
کس چون تو زبیده سان ندیده است
کس چون تو زبیده سان ندیده است
کس چون تو زبیده سان ندیده است
هر کس که ثنات بر زبان راند
هر کس که ثنات بر زبان راند
هر کس که ثنات بر زبان راند
هر کس که ثنات بر زبان راند
هر کس که ثنات بر زبان راند
جز کوثر در دهان ندیده است
جز کوثر در دهان ندیده است
جز کوثر در دهان ندیده است
جز کوثر در دهان ندیده است
جز کوثر در دهان ندیده است
بر آتش هر که مدح راند
بر آتش هر که مدح راند
بر آتش هر که مدح راند
بر آتش هر که مدح راند
بر آتش هر که مدح راند
جز طوبی و ضیمران ندیده است
جز طوبی و ضیمران ندیده است
جز طوبی و ضیمران ندیده است
جز طوبی و ضیمران ندیده است
جز طوبی و ضیمران ندیده است
خاک در تو هر آنکه بوسید
خاک در تو هر آنکه بوسید
خاک در تو هر آنکه بوسید
خاک در تو هر آنکه بوسید
خاک در تو هر آنکه بوسید
جز گوهر رایگان ندیده است
جز گوهر رایگان ندیده است
جز گوهر رایگان ندیده است
جز گوهر رایگان ندیده است
جز گوهر رایگان ندیده است
چون تو ملکه نبود و چون من
چون تو ملکه نبود و چون من
چون تو ملکه نبود و چون من
چون تو ملکه نبود و چون من
چون تو ملکه نبود و چون من
کس شاعر مدح خوان ندیده است
کس شاعر مدح خوان ندیده است
کس شاعر مدح خوان ندیده است
کس شاعر مدح خوان ندیده است
کس شاعر مدح خوان ندیده است
من دانم داستان مدحت
من دانم داستان مدحت
من دانم داستان مدحت
من دانم داستان مدحت
من دانم داستان مدحت
کس زین به داستان ندیده است
کس زین به داستان ندیده است
کس زین به داستان ندیده است
کس زین به داستان ندیده است
کس زین به داستان ندیده است
آن دید ضمیرم از ثنایت
آن دید ضمیرم از ثنایت
آن دید ضمیرم از ثنایت
آن دید ضمیرم از ثنایت
آن دید ضمیرم از ثنایت
کز نیسان بوستان ندیده است
کز نیسان بوستان ندیده است
کز نیسان بوستان ندیده است
کز نیسان بوستان ندیده است
کز نیسان بوستان ندیده است
و آن بیند بزمت از زبانم
و آن بیند بزمت از زبانم
و آن بیند بزمت از زبانم
و آن بیند بزمت از زبانم
و آن بیند بزمت از زبانم
کز بلبل گلستان ندیده است
کز بلبل گلستان ندیده است
کز بلبل گلستان ندیده است
کز بلبل گلستان ندیده است
کز بلبل گلستان ندیده است
ذکر تو به باغ خاطر من
ذکر تو به باغ خاطر من
ذکر تو به باغ خاطر من
ذکر تو به باغ خاطر من
ذکر تو به باغ خاطر من
شاخی است که مهرگان ندیده است
شاخی است که مهرگان ندیده است
شاخی است که مهرگان ندیده است
شاخی است که مهرگان ندیده است
شاخی است که مهرگان ندیده است
این مدحت تازه بر در تو
این مدحت تازه بر در تو
این مدحت تازه بر در تو
این مدحت تازه بر در تو
این مدحت تازه بر در تو
مشکی است که پرنیان ندیده است
مشکی است که پرنیان ندیده است
مشکی است که پرنیان ندیده است
مشکی است که پرنیان ندیده است
مشکی است که پرنیان ندیده است
بنده ز دکان شعر برخاست
بنده ز دکان شعر برخاست
بنده ز دکان شعر برخاست
بنده ز دکان شعر برخاست
بنده ز دکان شعر برخاست
چون بازاری در آن ندیده است
چون بازاری در آن ندیده است
چون بازاری در آن ندیده است
چون بازاری در آن ندیده است
چون بازاری در آن ندیده است
حلاج، دکان گذاشت ایراک
حلاج، دکان گذاشت ایراک
حلاج، دکان گذاشت ایراک
حلاج، دکان گذاشت ایراک
حلاج، دکان گذاشت ایراک
جز آتش در دکان ندیده است
جز آتش در دکان ندیده است
جز آتش در دکان ندیده است
جز آتش در دکان ندیده است
جز آتش در دکان ندیده است
بانوی جهان نپرسدش حال
بانوی جهان نپرسدش حال
بانوی جهان نپرسدش حال
بانوی جهان نپرسدش حال
بانوی جهان نپرسدش حال
کو حال دل نوان ندیده است
کو حال دل نوان ندیده است
کو حال دل نوان ندیده است
کو حال دل نوان ندیده است
کو حال دل نوان ندیده است
از هیچ کسی به هیچ دردی
از هیچ کسی به هیچ دردی
از هیچ کسی به هیچ دردی
از هیچ کسی به هیچ دردی
از هیچ کسی به هیچ دردی
تسکین شفارسان ندیده است
تسکین شفارسان ندیده است
تسکین شفارسان ندیده است
تسکین شفارسان ندیده است
تسکین شفارسان ندیده است
از هر که علاج خواست الا
از هر که علاج خواست الا
از هر که علاج خواست الا
از هر که علاج خواست الا
از هر که علاج خواست الا
درد دل ناتوان ندیده است
درد دل ناتوان ندیده است
درد دل ناتوان ندیده است
درد دل ناتوان ندیده است
درد دل ناتوان ندیده است
قرب دو سه سال هست کز شاه
قرب دو سه سال هست کز شاه
قرب دو سه سال هست کز شاه
قرب دو سه سال هست کز شاه
قرب دو سه سال هست کز شاه
یک حرمت و نیم نان ندیده است
یک حرمت و نیم نان ندیده است
یک حرمت و نیم نان ندیده است
یک حرمت و نیم نان ندیده است
یک حرمت و نیم نان ندیده است
اقطاع و برات رفت و از کس
اقطاع و برات رفت و از کس
اقطاع و برات رفت و از کس
اقطاع و برات رفت و از کس
اقطاع و برات رفت و از کس
یک پرسش غم نشان ندیده است
یک پرسش غم نشان ندیده است
یک پرسش غم نشان ندیده است
یک پرسش غم نشان ندیده است
یک پرسش غم نشان ندیده است
شاه است گران سر ار چه رنجی
شاه است گران سر ار چه رنجی
شاه است گران سر ار چه رنجی
شاه است گران سر ار چه رنجی
شاه است گران سر ار چه رنجی
زین بندهٔ جان گران ندیده است
زین بندهٔ جان گران ندیده است
زین بندهٔ جان گران ندیده است
زین بندهٔ جان گران ندیده است
زین بندهٔ جان گران ندیده است
گفته است به ترک خدمت اکنون
گفته است به ترک خدمت اکنون
گفته است به ترک خدمت اکنون
گفته است به ترک خدمت اکنون
گفته است به ترک خدمت اکنون
کانعام خدایگان ندیده است
کانعام خدایگان ندیده است
کانعام خدایگان ندیده است
کانعام خدایگان ندیده است
کانعام خدایگان ندیده است
دستوری خواهد از خداوند
دستوری خواهد از خداوند
دستوری خواهد از خداوند
دستوری خواهد از خداوند
دستوری خواهد از خداوند
کز درگه شه مکان ندیده است
کز درگه شه مکان ندیده است
کز درگه شه مکان ندیده است
کز درگه شه مکان ندیده است
کز درگه شه مکان ندیده است
زنهاری توست و از تو بهتر
زنهاری توست و از تو بهتر
زنهاری توست و از تو بهتر
زنهاری توست و از تو بهتر
زنهاری توست و از تو بهتر
یک داور مهربان ندیده است
یک داور مهربان ندیده است
یک داور مهربان ندیده است
یک داور مهربان ندیده است
یک داور مهربان ندیده است
خواهد ز تو استعانت ایرا
خواهد ز تو استعانت ایرا
خواهد ز تو استعانت ایرا
خواهد ز تو استعانت ایرا
خواهد ز تو استعانت ایرا
بهتر ز تو مستعان ندیده است
بهتر ز تو مستعان ندیده است
بهتر ز تو مستعان ندیده است
بهتر ز تو مستعان ندیده است
بهتر ز تو مستعان ندیده است
دادش بده و فغانش بشنو
دادش بده و فغانش بشنو
دادش بده و فغانش بشنو
دادش بده و فغانش بشنو
دادش بده و فغانش بشنو
کاندوخته جز فغان ندیده است
کاندوخته جز فغان ندیده است
کاندوخته جز فغان ندیده است
کاندوخته جز فغان ندیده است
کاندوخته جز فغان ندیده است
این شعر وداعی از زبانم
این شعر وداعی از زبانم
این شعر وداعی از زبانم
این شعر وداعی از زبانم
این شعر وداعی از زبانم
سحر است و کس این بیان ندیده است
سحر است و کس این بیان ندیده است
سحر است و کس این بیان ندیده است
سحر است و کس این بیان ندیده است
سحر است و کس این بیان ندیده است
مرغ دو زبان چو کلک من کس
مرغ دو زبان چو کلک من کس
مرغ دو زبان چو کلک من کس
مرغ دو زبان چو کلک من کس
مرغ دو زبان چو کلک من کس
بر گلبن ده بنان ندیده است
بر گلبن ده بنان ندیده است
بر گلبن ده بنان ندیده است
بر گلبن ده بنان ندیده است
بر گلبن ده بنان ندیده است
بر نطق سوارم و عطارد
بر نطق سوارم و عطارد
بر نطق سوارم و عطارد
بر نطق سوارم و عطارد
بر نطق سوارم و عطارد
این مرکب، زیر ران ندیده است
این مرکب، زیر ران ندیده است
این مرکب، زیر ران ندیده است
این مرکب، زیر ران ندیده است
این مرکب، زیر ران ندیده است
باغی است بقای بانوی عصر
باغی است بقای بانوی عصر
باغی است بقای بانوی عصر
باغی است بقای بانوی عصر
باغی است بقای بانوی عصر
کز باد فنا، خزان ندیده است
کز باد فنا، خزان ندیده است
کز باد فنا، خزان ندیده است
کز باد فنا، خزان ندیده است
کز باد فنا، خزان ندیده است
بر لوح فرشته نامش ایام
بر لوح فرشته نامش ایام
بر لوح فرشته نامش ایام
بر لوح فرشته نامش ایام
بر لوح فرشته نامش ایام
جز بانوی انس و جان ندیده است
جز بانوی انس و جان ندیده است
جز بانوی انس و جان ندیده است
جز بانوی انس و جان ندیده است
جز بانوی انس و جان ندیده است
صد عید چنین ضمان کند عمر
صد عید چنین ضمان کند عمر
صد عید چنین ضمان کند عمر
صد عید چنین ضمان کند عمر
صد عید چنین ضمان کند عمر
دولت به ازین ضمان ندیده است
دولت به ازین ضمان ندیده است
دولت به ازین ضمان ندیده است
دولت به ازین ضمان ندیده است
دولت به ازین ضمان ندیده است